خاطرات نویسنده «سیدعلیرضا حسینی» از جنگ ایران و عراق، در سالهای 1359ـ1367 موضوع نوشتار حاضر است. در یکی از خاطرات آمده است: سیدعلیرضا در کلاس سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود که با دوستان خود تصمیم میگیرند به جبهه بروند. آنها برای نامنویسی به سپاه میروند و از آنجا که صدای خوبی دارند بعد از چند بار برگزارکردن مراسم معنوی و قرائت قرآن، موافقت فرمانده سپاه را جلب میکنند و بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهایی راهی جبهه میشوند. از آنجا که سیدعلیرضا در کوهنوردی مهارت دارد، فرمانده او را به همراه فرد کردی به نام «حبیبالله» برای دستگیری خائنان کومله به بالای کوه میفرستد. حبیبالله با دیدن مهارت علیرضا به او اعتماد میکند و با همکاری علیرضا ابتدا سه نفر از کوملهها و سپس چهار نفر دیگر را دستگیر میکند. سیدعلیرضا چهار نفر را به تنهایی آورده و به فرمانده تحویل میدهد. با نشاندادن این شجاعت، توجه فرمانده را جلب میکند و برای مأموریتهای بعدی انتخاب میشود.
دفاع مقدس
آزاده در بند
۵۰,۰۰۰ تومانخانواده تصور میکردند من شهيد شدهام و حتی براي من مراسم ترحيم، هفت و چهل هم گرفته بودند كه شش ماه بعد پس از آمدن صليب سرخ من توانستم به خانواده اطلاع دهم.
این کتاب خاطرات آزاده سرفراز محمد علی پور از دوران دفاع مقدس میباشد.
آباد باش آبادان
۵۰,۰۰۰ توماناکثراً از پشت خاکریز میرفتیم اما یک روز من گازش را گرفتم و از سمت جاده اصلی حرکت کردم که ناگهان صدای انفجار آمد. ما گمان کردیم که ماشین را زدند، پس ماشین را برگرداندم به سمت خاکی و به سمت کنار جاده که حالت گود مانندی داشت. پیاده شدم و دیدم که چون از بس به ماشین گاز میدادیم، انبار اگزوز ماشین ترکیده است. گفتم: حسن آقا بیا… مرحوم خندیدند و گفت: ظاهرا گلولهً توپ از پایین خورده است.
این کتاب خاطراتی از رزمندگان آذربایجان غربی در آبادان میباشد.
آشنای دور
۱۰۰,۰۰۰ تومانگرمای اردیبهشت ماه دو گنبدان کلافه کننده بود. به امتحانات ثلث سوم چند هفته بیشتر نمانده بود. درس جبر کلاس هشتمی ها با من بود. آن روز زنگ آخر بود، که به طرف کلاس میفرتم. وقتی داشتم دفتر را به طرف کلاس ترک میکردم، دو نفر از دبیران در حال رفتن به کلاس تتمه حرفهایشان را از مهمانی سب پیش به هم میگفتند. از مقابل پنجره اتاق دفتر که رد میشدم. شنیدم که مدیر میگفت: الو؟… الو؟… بله؟… بله
شور و شعور
۱۷۰,۰۰۰ توماناین کتاب با محوریت یادداشت های شهید سید عباس که اغلب دست نوشته های ایشان در جبهه و در ابعاد مذهبی، فرهنگی سیاسی مدیریتی است تدوین گردیده است. در این کتاب هیچ گونه دخل و تصرفی در یادداشت های ایشان حتی از نظر املایی و انشایی صورت نگرفته و عینا همان گونه که بوده منعکس گردیده است.
ستاره های خاکی
۳۰۰,۰۰۰ تومانتوفیقی دیگر حاصل شد که روایتگر قصه شیرین تعدادی از بهترین بندگان خدا باشیم، بندگانی که داستان زندگی آنها سرشار از درس و عبرت و انرژی های مثبت برای زندگی بهتر بود. بندگانی که امروز بیش از هر زمان دیگر به تفکرات ناب انسانی و اسلامی آنها نیازمندیم.
آشنایی غریب
۶۰,۰۰۰ تومانشهید محمود چراغی در گیر وداد زندگی روزمره به دنبال معشوق و معبود خویش بود فارغ تمام مشکلات، پا بر نفس اماره گذاشت تا خویشتن خویش را از قید دنیا برهاند، شاید مثالی بسیار کوچک از عبادت های بسیار وی را بتوان 40 هفته مداومت بر زیارت کریمه اهل بیت (ع) و زیارت مسجد مقدس جمکران را نام برد، این اعمال تنها گوشه ای از نمایش عاشقی این شهید به معشوق خود است. کتاب آشنایی غریب سعی دارد تابا زبانی ساده و قلمی بسیار روان وخودمانی این شهید را توصیف کند تاشاید علاقمندان و جوانان مشتاق بدانند که هنوز وصال به محبوب محال نیست.
نویسنده کتاب علیرضا قاسملو از دوستان صمیمی شهید است که طی طریق این شهید را از زمان آشنایی خود با شهید تا زمان شهادت محمود چراغی که در حدود 18 سال است با زبانی آشنا می نگارد. شهید محمود چراغی در 23 خرداد ماه 89 در جریان درگیری پیش آمده با عناصر ضد انقلاب و اقدام تروریست ها به تیراندازی و پرتاب نارنجک این نیروی فداکار اطلاعاتی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر این شهید در کنار مقبره عارف بزرگ حضرت آیت الله شیخ محمد بهاری در شهر بهار آرام گرفت.
شکست حصر آبادان
۶۰,۰۰۰ تومانصدای زنگ تلفن تویهال میپیچد ظرفها را در آب چكان قرار میدهم در زنگ چهارم سراسیمه گوشی را بر میدارم
– بفرمائید الو. الو عفت توی؟!
– سلام لعیاجان
– علیكم سلام چه خبره ذوق زدهای؟
– خبر سلامتیه نمیآیی محمود را ببینی؟!
– مگه محمود اومده؟!
– دیشب آمده.
– چشمات روشن چشم ما روشن
– محمود با پیشانی بند قرمز كه رویش با رنگ سفید نوشته شده یا زهرا و چفیه دور گردنش در را به رویم باز میكند گرم در آغوشاش میگیرم و صورتاش را كه مردانه شده غرق بوسه میكنم بوی گل محمدی میدهد. انگار همان روز است كه مشتهای گره كردهاش را چون پتك به هوا پرتاب میكند و میغرد: امرائله قانون ورك اسلام یولوندا، قرآن یولوندا» و پاهای كوچك توانمندش را روی اسفالت خیابان میكوبید: «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و انگار همان نوجوان است كه شب تا دیر وقت روی كاغذ الگوی خیاطی عفت با رنگهای سفید قرمز و سبز مینوشت: «آمریكا ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما، میچكد از چنگ تو»
دلاوران
۱۶۰,۰۰۰ تومانخانم صولتی که وارد دفتر شد تابی به گردنش داد و مقنعهاش را با دست چپ از هر دو طرف میزان کرد گچهای دستش مالید به مقنعهاش و گفت: اخبار را شنیدی؟!
گفتم: خوب آره – نه اخبار بیبیسی رو میگم، آقای لطفعلی خنجی میگفت همین دیشب میگفت عراق در فکر یه حمله به ایران است و از آمریکا هم کلی مهمات و ادوات پیشرفته گرفته، نام لطفعلی خنجی را طوری میگفت كه انگار پسر خالهاش بود.
تو روش گفتم: تو چرا خوشحالی؟!
صورتش را به طرف مدیر که پشت میزش نگران نشسته بود گرفت و گفت:
«واسی این که از اول میگفتم این انقلاب هزاران کشته میده بفرمائید این هم از جنگاش»
خدائی بود که زنگ خورد در حال خروج از دفتر گفتم:
خانم صولتی از شهید شدن جوانها آواره شدن مردم خوزشتان ناخوش میشی؟
– وا مگه من کافرم؟
– میخوام بگم مگه چی کم داشتیم ریختیم تو خیابانها نگذاشتم ادامه بدهد که طبق معمول عقیده خودش را تحمیل میکرد در هیاهوی بچهها وارد کلاس شدم صولتی نمیدانست که با حرفهاش چقدر هول و هراس ریخت به دلم، پسرم جبهه بود و هزاران مادر مثل من دلواپس نگران شب را تا صبح هراسان بودم و خوابهای پریشان گوش به صدای زنگ تلفن و دقالباب درکوچه بودم، صبح آن شب وقتی ازخواب بیدار شدم حال و هوای روزی برایم تداعی شد که یوسف را بدرقه میکردم وقتی جلوی آینه رفتم لبام تب خال زده بود.
خیلی وقت بود که از یوسف خبری نداشتم.
وداع در بستان
۱۰۰,۰۰۰ توماندر دیماه سال 1364 از طرف قرارگاه کربلا در جنوب، به نیروهای واحد اطلاعات عملیات تیپ 15 امام حسن (ع) مأموریت داده شد که برای شرکت در عملیات آینده، به شهر بستان اعزام شده و در شمال هورالعظیم، کار شناسایی جوّ، زمین و دشمن را در اسرع وقت با همکاری قرارگاه سرّی نصرت، شروع کنند. این کتاب، کار شناسایی دو ماهه در منطقۀ شمال هور العظیم و روش کار بچههای اطلاعات و لحظات سخت آنها را در نیزارهای غربت به تصویر کشیده است؛ خواننده را با خود به دل حوادث میبرد و با لحظات سخت و نفسگیر شناسایی مواضع دشمن آشنا میکند. برای تهیه و جمعآوری این کتاب، علاوه بر اینکه از خاطراتی که از آن روزها به یاد دارم، بهره بردم، با عزیزان رزمندهای که در آن شناساییها حضور داشتند و خالق آن حماسهها بودند، تماس گرفتم و تمام خاطراتشان را بهصورت مصاحبه، ثبت و ضبط کردم.
فرمان عشق
۶۰,۰۰۰ تومانکتاب حاضر، خاطرات «علی ظهیری» از روزهای جنگ ایران و عراق و پس از جنگ است. «علی ظهیری»، با عشق و علاقه و با ایمان قلبی به جبهه میرود و در آن جا به عنوان اسوة انسانی فداکار، ایثارگر، خدمتگزار شناخته میشود. او دلاوریهای بیشماری در جبهه و مواجهه با دشمن از خود نشان میدهد. او بعد از جنگ، در رشتة جامعه شناسی تحصیل میکند و به عنوان فردی متفکّر، تحلیلگر و روشنفکر شناخته میشود. او هیچگاه شخصیت والای انسانی خود را فدای دستیابی به قدرت و ثروت و منزلت اکتسابی نمیکند. کتاب حاضر، با هدف ترویج فرهنگ جبهه و انسانیت و فداکاری به رشتة تحریر درآمده است.
دفاع مقدس
۷۰,۰۰۰ تومانوقتی به دوران دفاع مقدس بازمیگردیم مردان و زنانی را به خاطر می آوریم که فداکارانه و با ایثار همه هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته و با احساس وظیفه و مسئولیت داوطلبانه،گویی به میدانگاه عشق روی آورده از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند. آری؛ ایمان و اندیشه پاک است که به انسان قداست می ز بخشد به طوری که در هر شرایطی حاضر است در راه هدف متعالی و حراست از کشور خود بجنگد و چنانچه لازم شود جان بر سر این کار بگذارد. این افراد از جای جای کشور پیش قدم شده و داوطلبانه به جبهه ها روی آورده اند، حتی از دور افتاده ترین و کوچکترین نقاط و روستاهای کوچک، مردانی بزرگ و حماسه آفرین انسان هایی وارسته و به خدا پیوسته. اسطوره هایی که شاید هیچ گاه به خانه و کاشانه شان بازنگشتند. ولتر می گوید: دنیا همیشه در انتظار انسان های بزرگ است. مردان یا زنانی که تاریخ را دگرگون می کنند.
قدرت ایمان
۵۰,۰۰۰ تومانمروری کوتاه بر بخشی از خاطرات مجتبی فوقی از عملیات بیت المقدس در دوران جنگ تحمیلی است.
قطره ای از دریا
۵۰,۰۰۰ تومانقطره ای از دریا مجموعه اشعار دفاع مقدس شعرای استان آذربایجان غربی است که از سوی بنیاد نشر و ارزش های دفاع مقدس استان و انتشارات سفیر اردهال چاپ و منتشر گردیده است.
معلم شجاعت
۵۰,۰۰۰ تومانمروری کوتاه بر خاطراتی از شهید رسول فرخی مقدم از زبان همرزمان و نزدیکان شهید مزبور است.
از شلمچه تا نطنز
۱۰۰,۰۰۰ تومانمجموعه داستان
تازه از آسایشگاه آورده بودند. بشدت سرفه میکرد. طوری که دهانش کفآلود و چشمانش پر از اشک بود و نفسش بند میآمد. همینکه سرفهاش بند آمد با دستمال دور دهان وچشمانش را پاک کرد و نفس عمیق کشید به دور و برش نگاه کرد. آنگاه با صدای آهسته وآرام و با لحنی نالهوار، خطاب به همسرش انسیه گفت: «انسیه چرا از آسایشگاه آوردینم خونه؟ اینجا هم مزاحم شما میشوم هم مزاحم بچهها. تازه هفتهای یک روز هم باید ببرینم بیمارستان. آسایشگاه میموندم بهتر بود.» انسیه خانم روی صندلی کنار تخت سجاد بلند شد و دستگاه اکسیژن را کنار تخت قرار داد و با لبخند و لحنی مزاحگونه گفت: «نکنه ازمابیزاری سجاد؟! اتفاقاً اینجا هم میتونم به تو برسم و هم به بچهها، با مسئول آسایشگاه هم هماهنگ کردهام که هر چند روز یک بار پزشک معالج به اینجا بیاد و شما را ببیند.خودم هم که یه پا دکترم.» سجاد بیهیچ صحبتی به انسیه نگاه کرد. انسیه از نظر او، همان دختر دانشجوی چند سال پیش بود. دانشجوئی زیبا، پرنشاط و خنده رو. با قدی بلند، موهای خرمائیرنگ، چهرهای گندمگون که چابک و فرز راه میرفت، زیبا و ظریف صحبت میکرد، ترمهای دانشگاه را با موفقیت پاس مینمود و همیشه مورد توجه دانشجویان و اساتید دانشگاه بود…